یاد اسماعیل بخیر
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 130
بازدید هفته : 339
بازدید ماه : 338
بازدید کل : 49327
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 49
:: کل نظرات : 28

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 12

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 15
:: باردید دیروز : 130
:: بازدید هفته : 339
:: بازدید ماه : 338
:: بازدید سال : 830
:: بازدید کلی : 49327
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
چهار شنبه 21 خرداد 1393

در آستانه تولد منجی عالم بشریت ، قطب عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه به یاد جشن های ساده و بی ریای مرحوم اسماعیل تفرشی افتادم.

خانه کوچکی در کوچه دردار داشتند که موتور سه چرخ آقا اسماعیل اگر روی پل مقابل منزلشان بود ، متوجه می شدیم که اسماعیل منزل است.

یکی از پاتوق های بچه های پایگاه همین جا بود ، بچه ها کم کم می آمدند و روی موتور می نشستند تا بقیه از راه برسند و تصمیم به کاری گرفته شود.

مقداری از دیوار روبرو را کچ کاری کرده بودند و در مورد امام زمان مطلب نوشته بودند و چراغانی هم اطراف آن و وسط کوچه می نمودند.خدا بیامرزد پدرش را ، آن موقع   زنده بود.خدا به مادرش سلامتی مرحمت نماید ، او که فرزند دیگرش آقا علیرضا(محمد حسن) از جانبازان سرافراز می باشد ،از مریضی پوکی استخوان رنج می برد ، یادم رفت بگویم : مشوق اصلی جشن آنها مادرشان بود ، ولی کارها را آقا اسماعیل انجام می داد. او در بسیاری از کارها پیشقدم بود و کارش چشمگیر بود که دو نمونه آنرا در این قسمت نام می برم و انشا الله بعدا تعریف می نمایم ،

1- جمع آوری اجناس و آماده سازی آنها و ارسال به جبهه

2- پیگیری برگزاری مراسمات شهدای پایگاه

از خداوند مسئلت می نمایم او را با شهدای پایگاه محشور و قرین فرماید، خیلی علاقه داشتم عکس آقا اسماعیل در جشن نیمه شعبان را تقدیم می کردم که پیدا نکردم ، بچه های پایگاه اگر این عکس را دارند ، حتما خبر دهند.

مطلبی را هم از باب مزاح عرض نمایم ، پیر زنی در نزدیکی مسجد زندگی می کرد که ساده دل و خوش صحبت و خوش برخورد بود ، خدا رحمتش کند ، به اعتبار پسرش که حسن بود ، به او می گفتند :«ننه حسن» و به پسرش حسن نمی گفتند ، می گفتند:پسر ننه حسن.

ننه حسن گاهی اوقات می آمد و روی موتور آقا اسماعیل می نشست ، سر به سر آقا اسماعیل می گذاشتیم و به او می گفتیم انشاالله مبارکه ، به پای هم پیر بشید.

آقا اسماعیل در سال دوم راهنمایی مریض شده بود و دیگر نتوانسته بود به مدرسه برود ، بیماری اذیتش می کرد ولی روحیه ای عالی داشت ، حتی یک بار نشنیدیم که گلایه کند ، صبور بود ، خوش اخلاق بود ، با انگیزه بود و خلاصه جوانی پاک و بی آلایش بود و از اینکه نمی توانست به جبهه برود و رفقایش می رفتند ، چقدر غصه می خورد.

برای شادی روحش صلوات و فاتحه ای هدیه  فرماید.




:: برچسب‌ها: نیمه شعبان+جشن+اسماعیل تفرشی ,
:: بازدید از این مطلب : 556
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
دل نوشته ها،شرح حال بچه های پایگاه ، خاطره ها و عکس ها و... نظرات و مطالب خود را در قسمت نظر ها یا به ایمیلmoosavi021@yahoo.com یا به شماره 09125522975 پیامک فرمایید.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)